نوشتن



تا اونقدری که من فهمیدم هنر جون کندن میخواد تلاش میخواد اگه هم ذاتی یه چیزایی داشته باشی یه استعداد خوب هم داشته باشی برای اولش خوبه وسط کار که میرسی شروع میکنی به ریپ زدن خالی میشی باید بری خودت رو پر کنی، زیاد، اونم به صورت فشرده.

باید زیاد مطالعه کنی زیاد فکر کنی زیاد دست و پا بزنی تا بتونی یک اثر هنری رو به مقصد برسونی وگرنه همون وسطاش میمونی و تهش به یک کار متوسط و ضعیف تن میدی و خلاص.

اونوقت اونجاست که آدم میشه یه هنرمند قلابی مثل یه مهندس قلابی و یا یه دکتر قلابی. فقط عنوانش رو دارند اما تا اون حدی که باید باشند نیستند چون جون نکندند.

آره برای هنرمند شدن باید جون کند من خودم تا حالا چند باری افتادم توی دام این کارهنری/غریزی کردن.

مطمئنا استعدادش رو باید داشته باشی ولی فقط استعداد، نه خیر، راه به جایی نمیبره یعنی به هیچ جا راه نمی بره.

همون بهتر آدم بره سر یه کار دیگه که حداقل یه لقمه نونی بی دردسر بتونه دربیاره تا بخوره وگرنه اگه مثل من بخواد یه هنرمند واقعی بشه و یا توی هر کاری به بهترین ها برسه باید تلاش کنه تلاش خیلی زیاد.


احساسات آدمی بسیار عجیبه یعنی میخوام بگم برای من که عجیبه، احساسات خودم رو میگم احساساتم نسبت به آدمای دیگه البته نه همه ی آدمها، بعضی هاشون.

وقتی بعضی هارو میبینم حالتشون، خنده هاشون، نوع نگاه شون یه چیزایی رو توی آدم زنده میکنه یا حتی احساس های جدیدی رو توی آدم به وجود میاره.

احساس هایی که قشنگند بعضی هاشون شادند ولی اکثرشون غمگینند یعنی شاید هم غم نباشه ولی من چون نمیتونم دقیق این احساس رو توصیف کنم نزدیکترین حسی که نسبت بهش هست رو میگم. نزدیکترین حس هم بهش غمگین بودن، اما غمگینی قشنگ. غمگینی که دوسش داری و تهش یه حسرتی هم هست.آره


برای پیشرفت و مهارت پیدا کردن توی خیلی از کارهایی که دوست دارم انجام بدم نوشتن جزو اصلی اقداماتی هست که باید انجام بدم اونم زیاد نوشتن خیلی خیلی نوشتن و هر روز نوشتن. اما خب تا حالا که خیلی کم کاری کردم و خیلی خیلی کم نوشتم و اونم هر از گاهی.

ولی خب چاره چیه بالاخره باید شروع کنم و درست شروع کنم وگرنه عمر برای من و تاخیرهام و تنبلی هام و تصمیم نگرفتن هام صبر نمیکنه.

واقعا صبر نمیکنه ها اصلا هم شوخی نداره هیچوقت فکر نمیکردم به این زودی به این سنی که الان دارم برسم یعنی قبلا، کوچکتر که بودم فکر میکردم توی این سن بودن یه جور دیگه باید باشه حس میکردم باید یه حس دیگه ای باید داشته باشم فکر میکردم تو این سن دیگه خیلی مرد شدم مرد، منظورم یعنی بزرگ از نظر فکری و رفتاری.

ولی با چیزی که فکر میکردم خیلی فرق میکنه خیلی زیاد و جالب اینه که الانم با خود وجودی قبلیم خیلی زیاد فرق نمیکنه. همش یه سری تغییرات کوچک که اونم با سختی و آگاهی تونستم ایجادش کنم.


زندگی رو به یه سبک جدید زندگی کردن برای آدم مشکله. چون تغییر کردن حتی کوچک هم برای آدمیزاد مشکله. که البته من فهمیدم بیشترش هم ذهنی هست.

یعنی وقتی توی جریان جدید زندگی قرار می گیری، وقتی مراحل اولیه رو رد میکنی بعدش میبینی اونجوری که فکر میکردی سخت و یا غیر متعارف نیست.

فقط باید بتونی ذهنت رو برای یه مدت کنترل کنی تا از قدمهای اول رد بشی و وارد جاده ی اصلی بشی تا دوباره عادت کنی و برات خوشایند و یا راحت تر بشه.


امروز در حسرت فرصت های از دست رفته ی قبل هستم فرصت هایی که برای مطالعه ی بیشتر بیشتر و خیلی بیشتر داشتم، وقت و زمان و فرصت هایی که برای بدست اوردن مهارت های بیشتر و بهتر از دست دادم.

فرصت هایی که داشتم برای اشتباه کردن و نکردم، اشتباه نکردم. و الان امروز باید کارهایی رو انجام بدم برای درآمد که هیچ علاقه ای به اون ها ندارم

باید وقتهام رو برای جاها و کسانی بگذارم که دوسشون ندارم و یا علاقه ای با بودن با اونها ندارم .

قبلا میتونستم با تلاش و انجام دادن بیشتر به اینجا نرسم، میدونم که میشد اینجا نباشم.

خب حالا باید ببینم با فرصت هایی که هنوز موجودند هر چند کمتر و سخت تر، چه کاری میکنم و چه استفاده ای میکنم و چند سال دیگه کجا وایسادم و چه کارهایی دارم میکنم و یا چه کارهایی مجبورم انجام بدهم!؟


دنیایی که توش دارم زندگی میکنم خیلی مواقع کسل کننده است خیلی مواقع افتضاحه و خیلی مواقع ناراحت کننده. اما خیلی مواقع هم میتونم با دیدن فیلم ازش جدا شم لذت ببرم بخندم غمگین بشم هیجان داشته باشم و یک روز دیگه رو هم بگذرونم و زندگی کنم منظورم زنده بودن نیست دقیقا زندگی کردن هست.
 


نوشتن گاهی مانند جان کندن است هر روز میگویم که مینویسم اما نمی نویسم هر روز برنامه دارم که بنویسم اما نمی نویسم هر روز روزها میگذرد و من نمی نویسم اما امشب نوشتم تا نوشته باشم بعد از ماهها مینویسم اما به هر حال نوشتم فردا هم مینویسم پس فردا هم مینویسم و پسون فردا هم خواهم نوشت هر روز و هر روز مینویسم. چون باید بنویسم چون دوست دارم بنویسم چون نوشتن را دوست دارم پس مینویسم.
 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها